سرآمد همه چیز برای موفق شدن در دو دنیا ، نیک فکر کردن ، نیک گفتن و نیک دیدن است.
..................................
میگن یک روز یه آقایی کنار خیابون ، کلید در بهشت و جهنم رو میفروخت. بطبع همه کلید بهشت رو می خریدند. تا اینکه یک نفر پیدا شد و همه کلیدهای در جهنم رو خرید و به مردم اعلام کرد که دیگه لازم نیست کسی کلید در بهشت بخره چونکه اون تمام درهای جهنم رو بسته!!( یه چیزی توی این مایه ها بود...!)
از بین n تا وبلاگی که در عرض این 1 سال خوندم ، n-m تا از اونا درباره عشق مطلب نوشتن. ( انصافا بعضی از نوشته ها ارزش خوندن رو دارن). نمیخوام بگم که چرا نوشتن { اصولا به من چه ؟} معتقد به آزادی بیان در حد اکمل هم هستم. ولی نکته ای که هست تکراری بودن محتوی وبلاگ و موضوع عشقه. برای همین تصمیم دارم که در آینده(؟) تمام مطالبی که در این مورد نوشته شده رو جمع آوری کنم و لینک اونا رو بذارم توی وبلاگم و پرونده این موضوع رو ببندم.!
به نظر شما میشه؟
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل گردم از آن.
پس
حداقل آرشیو خوبی میشه !!!
..........................................
از اونجایی که پای نظارت استصوابی شورای نگهبان به اینترنت هم رسیده فعلا سایت proxy رو معرفی میکنم.
..........................................
لذت بردن از هر چیزی مستلزم شناخت و درک آن موضوع (هر چند نسبی) است. پس برای آنکه از چیزی لذت ببریم باید آنرا بشناسیم.
مثلا اگر شما با یک ژاپنی مواجهه بشین و او برای شما به زبان ژاپنی شعر بگوید و شما زبان او را بلد نباشین نه تنها لذتی نمیبرید بلکه حوصله اتان سر میرود یا در طولانی مدت ممکن است سر درد هم بگیرید.!!
شناخت هر چیز ابزار خاص خود را می طلبد. مثلا برای فهمیدن شعر ژاپنی باید زبان ژاپنی رو یاد گرفت نه زبان روسی.
شاید با این موضوع روبرو شده باشین که برای یک نفر ( شاید هم خود شما اینجوری باشین ) شعری مثلا از حافظ خونده میشه کلی لذت می بره ولی اگه همون شعر رو با موسیقی ایرانی تلفیق بشه شاید اصلا حاضر نباشه بهش گوش بده.
چرا ؟؟
موسیقی هم از قانون بالا تبعیت می کند . مهمترین ابزار جهت درک آن " گوش " است.
یعنی اگر گوش ما نسبت به موسیقی که می شنویم آشنا نباشد آنرا نمی فهمیم ، وقتی نفهمیدیم لذت هم نمی بریم .
این درک و لذتی که در موردش صحبت شد جدای درک فنی موسیقی ست. مثلا چوپانی که "نی" میزند ، بدون آنکه بداند اصول موسیقی چیست نی میزند ولذت هم می برد همانند پیر زنی که سواد ندارد ادبیات هم نمیداند ولی از شنیدن شعر حافظ لذت میبرد. پس برای لذت بردن از موسیقی الزامی به یاد گرفتن فن موسیقی نیست.
گهگاه صحبت میشه که این نوع موسیقی مخصوص گذشته است و در جامعه امروزی جایگاهی ندارد و زندگی امروز موسیقی امروزی می طلبد.
به نظر شما آیا هنر کهنه میشه؟
آیا شعر کلاسیک فارسی در ادبیات امروز ایران جایگاهی نداره؟
اتفاقا معتقدم در این عصر که سرعت ، نا امیدی ، عجله ، هیجان و ... ما رو احاطه کرده نیاز به موسیقی که بتواند خلاء های زندگیمون رو پر کنه احساس میشه. نه موسیقی که روند قبلی رو تقویت کنه.
البته قبول دارم که در مورد موسیقی کم کار شده و باید کارهای بیشتری انجام بشه ولی یادمون نره که در هر دوره ای در ایران به شکلهای مختلف با این هنر مقابله شده و تنها به دلیل اندیشه ای که به دنبال آن است هنوز پابرجاست و حرفی برای گفتن داره .!
یه نکته دیگه اینکه تحولی که در شعر ایران رخ داد باعث نشد که روح ایرانی ازش گرفته بشه.
.........................................
از این صدا و سیمای لاریجانی آدم چه چیزهایی نمی بینه و نمی شنوه : پریشب (10 ساعت قبل از انتخابات ) شعار درود بر بازرگان و سخنرانی او رو پخش میکرد !!!!!!!
و اینکه شبکه خبر اعلام کرد که به علت تموم شدن تعرفه های رای گیری در بعضی از حوضه ها صف تشکیل شد........!!!!!!!( سوتی رو دیدی)
سلام منم اون برنامه ایی که می گی رو دیدم
که از شبکه ۳ پخش شد
برای خود منم خیلی جالب بود
چون تا حالا چنین چیزهایی رو تلویزیون لاریجانی پخش نکرده بود
جالب اینه که من شنیدم آهنگ داریوشم پخش کردن که من اونو نشنیدم اما بچه ها می گفتن
راستی به خاطر بلاگ عالیت بهت تبریک می گم
آهنگ بلاگتم عالیه
سلام...برنامه ای رو که می گی من هم دیدم ولی فهم و شعور سیاسی میخواد تادرک کنه برای چی این برنامه پخش شده و خوشبختانه مردم (به معنای واقعی مردم) این شعور رو دارند. امیدوارم روزی برسه که همه ی مردم دنیا از درک سیاسی بالایی برخوردار باشند و بتوانند حق را از باطل تشخیص بدهند.
سلام بر دوست عزیز لطف شما رو جبران کردم امیدوارم در این وبلاگ از مطالب زیبای شما استفاده کنیم موفق باشید :))
نه از ماندن نه از رفتن نهراسیدم !
ممنون که بهم سر زدی...آفلاین میخونم...!
سلام دوست خوبم.......متنت رو این دفعه دیگه کامل خوندم.....در مورد تکراری نوشتن از عشق گفتی....والا من تو این وبلاگها بیشتر میبینم همه یا غمگین مینویسن یا اینکه همه از سیاست مینویسن....اونم سیاست کثیف.....فکرتون در مورد ارشیوی که میخواهید اماده کنید قابل تحصین هست...بدرود.
من صفحه نوشته هاتو نمیتونم ببینم مشکل از سیستم منه یا شما ؟
آره.یه چیزی وقتی زیاد دیده بشه و شنیده بشه دیگه عادی میشه .
سلام دوست عزیز....نظرم رو قبلا در مورد این متن گقتم...فق اومدم بگم اپدیت کردم...در حسرت دیدار تو اواره ترینم هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست...بدرود
ممنونم مشکل من حل شد .
از همه چیز می نویسی دیگه....
هیچ وقت برای بالا بردن امنیت سیستم خود دیر نیست abc-security اینبار با الفبای امنیت مشکل های شما حل خواهد شد.
سلام سلام.... کلید نداشتی ٬ در جهنم رو هم میشد با لگد باز کرد
ولی هر کس در مورد عشق یه دیدگاهی داره..نمی تونی کلیدهاشو بخری...
ولی شاید اصلش تو دلای خودشون خیلی با هم فرق داشته باشه..این نوشته هاست که اونا رو برا ما تکراری میکنه!!
نه بابا ۵۰٪ کیه؟ تهران و کل حومه که فقط ۱ میلیون و خورده بوده! راستی آهنگ خیلی باحاله! خوشمان آمد! کلی متفاوت بود:) صدا سیمای این مردک رو ول کن! شاد باشی بازهم اونورا بیا:)
کسی خونه نیست ؟؟؟
سلام.......همانطور که فرمودید سر زدم....
۱- از نقدت متشکرم ۲- ۱۵ سال است که موسیقی کار می کنم و سازم کمانچه است...ردیفها را زده ام و لی قبول ندارم: الفبای موسیقی ایرانیست!!! این ساده ترین چیزیست که می توان گفت.چرا که گوشه های ردیف خود برخاسته از فواصل موسیقیایی ماست. الفبای موسیقی ما همین فواصلند نه جملات ردیف !...بگذریم بحث من بر سر چیز دیگری است.بحثم بر سر نحله ایست که تمامیت موسیقی ایرانی را در ردیف میبیند.من با مطلق گرایی و بینش دگم و جزمی در همه سطوح زندگی مشکل دارم ولی قصد توهین به هیچیک از اساتید و زحمتکشان موسیقی ندارم.
البته به این جمله نیز معتقد نیستم که کار هنری را از وجنات و سلوک و رفتار هنرمند باید جدا کرد.مبین که کیست ببین که چه می گوید را قبول ندارم و در این مورد نیز نوشته ام هر چند کوتاه !...
به هر حال از اینکه نظراتت را برایم نوشتی ممنون.
اولا خیلی زیبا مینویسی دوما مطالبت بسیار جالب بود و سوما اگه میخوای در مورد عشق بنویسی به من هم یه سر بزن!! مال من در مورد عشق به خدا و البته بقیه فرشته های نازنینش هست شاید خوشت بیاد